بررسي اجمالي ساختار صنعت خودروسازي چين
نوشته ؛ كامران طلبي فرد ، دكتري كسب و كار
اين روزها بحث قرار داد ٢٥ ساله با چين بسيار داغ است فارغ از حواشي اين بحث، چين هم اكنون دومين قدرت اقتصادي دنيا است و در آينده نچندان دور به رتبه اول اقتصادي جهان صعود خواهد كرد . يكي از صنايع مورد اهميت چيني ها بعد از IT و صنايع الكترونيك و همچنين صنعت پوشاك ، صنعت خودرو است . چيني ها در دهه نود ميلادي سعي كردند تا با استفاده از الگوي ساخت خودروي ملي به توسعه صنعت خودرو خود بپردازند به همين جهت از شركت هاي معتبر خودروسازي آلماني و آمريكايي درخواست كردند تا براي آنها يك خودروي ملي مناسب خصوصيات اين كشور و جامعه آنها طراحي كنند . كرايسلر، جنرال موتورز ، فولكس واگن ، پورشه و …هر يك پيشنهادات خود را به چيني ها عرضه كردند دقيقا اين زمان معادل نيمه اول دهه هفتاد شمسي است زماني كه استارت توسعه صنعت خودروي ايران هم زده شد ! در همان زمان در “مجله ماشين ” چند مقاله در خصوص پروژه هاي پيشنهادي كانسپت براي خودروي ملي چيني ها تحرير شد . در نهايت خودروي طراحي شده توسط پورشه بعنوان مدل برنده و منتخب انتخاب گرديد خودروي چهار در در سگمنت C كه بيشترين تطابق را با خودروي ملي مورد نظر چيني ها داشت . در مقاله اي در “مجله ماشين” در نيمه اول دهه هفتاد شمشي به طور كامل به معرفي اين خودرو و داستان طراحي آن پرداخته شد اما به يكباره دولت چين سياست خود را در خصوص ساخت خودروي ملي تغيير داد و به اين نتيجه رسيد كه دوران ساخت خودروي ملي به سر آمده است بدين ترتيب بجاي ساخت خودروي ملي و اجبار اكثريت جامعه به استفاده از يكي دو مدل خودروي خاص ، سياست هاي تشويقي توسعه محصول و ساخت خودرو توسط شركت هاي چيني و تقويت بخش خصوصي در خودروسازي را در پيش گرفت . بدين ترتيب بخش خصوصي نوپاي چين كه از اواخر دهه هشتاد ميلادي تازه شكل گرفته بود وارد صنعت خودرو هم بشود تا در نتيجه فضاي رقابتي در صنعت خودرو ايجاد شده و از اين رهگذر صنعت خودرو چين توسعه يابد . سياستي كه دقيقا از نيمه دهه نود ميلادي تا اکنون در حال اجرا است . با اين مقدمه به بررسي انواع شركت هاي خودروسازي چيني مي پردازيم تا ببينم از لحاظ ساختاري چه تفاوتي هاي باهم دارند .
بطور كلي شركت هاي خودرو سازي چيني را در چهار گروه يا دسته مي توان تقسيم بندي كرد، اولين دسته شامل شركت هاي خودروسازي دولتي است كه تاسيس آنها توسط دولت بوده است و اصولا قبل از تغيير رويكرد اقتصاد كمونيستي چين به سرمايه داري به توليد خودرو براي مقامات دولتي و رفع نيازهاي ارگان هاي دولتي و نظامي مي پرداختند . مالكيت و تاسيس اين شركت ها در اختيار دولت بوده و هنوز هم بخش زيادي از سهام آنها در اختيار دولت مركزي چين است قديمي ترين اين شركت ها ، FAW است كه مخفف كلمه اولين شركت خودروسازي است first automobile works اين شركت در دهه شصت ميلادي تاسيس شد و هدف از بنيان نهادن آن توليد خودرو مورد نيازمقامات حزب كمونيست و همچنين خودروهاي مورد نياز نهادهاي دولتي بوده است از ديگر نمونه هاي اين شركت هاي دولتي مي توان به گريت وال و زير مجموعه آن يعني هاوال اشاره كرد خودروسازي هاي كه هنوز وابستگي خود از طريق بخشي از سهام را به دولت يا نهادهاي دولتي حفظ كرده اند اگر بخواهيم مقايسه هاي بين شركت هاي خودروسازي چيني و ايراني بكنيم اين شركت ها در چين حكم ايران خودرو و سايپا را دارند . امروزه نيز اين شركت ها عمده محصولات خود را به بازار داخلي چين عرضه مي كنند و علاوه بر تامين خودروهاي مورد نيازنهادهاي دولتي ، حكومتي و نظامي بازار هدف اصلي آنها خريداران چيني هستند . شركاي خارجي آنها نيز بسيار قدر و جز خودروسازان درجه اول و سرآمد دنيا هستند مثلا شريك اصلي FAW فولكس واگن است. اگر به چين سفر كرده باشيد در شهرهاي اصلي همانند بيجينگ ( پكن ) يا شانگهاي بخوبي متوجه شده ايد كه از هر سه خودرو حداقل يكي با برند فولكس واگن يا آئودي است . خودروهاي كه بخش اعظم آنها توسط همين شركت FAW توليد مي شود . البته اين شركت هاي دولتي برند هاي داخلي و بومي خود را هم دارند و با جديت توسعه آنها را دنبال مي كنند. بعنوان مثال در فهرست ده برند اول پر فروش بازار چين در يك دهه گذشته تنها برند بومي چيني كه همواره قرار داشته است گريت وال يا هاوال ( زير مجموعه شاسي بلند ساز گريت وال ) مي باشد .
اما دسته دوم شركت هاي چيني شركت هاي هستند كه بعد ازسياست ايجاد مناطق آزاد تجاري و سپس سياست هاي حمايتي از بخش خصوصي جهت ورود به صنعت خودرو در دهه نود ميلادي در مناطق آزاد چين شكل گرفته اند تا ازمعافيت هاي مالياتي و تجاري اين مناطق استفاده كنند و در عين حال امكان جذب سرمايه گذاران خارجي را هم داشته باشند ، هر چند امروزه خود اين شركت ها به سهامداران بزرگ برند هاي خارجي صنعت خودرو تبديل شده اند اين شركت ها اصولا در مناطق آزاد تجاري در جنوب چين شكل گرفته اند از مهترين آنها مي توان به سايك موتورز ، جيلي ، بي واي دي و يا گك ترامپچي و … اشاره كرد اين شركت ها علاوه بر تمركز بر بازار داخلي چين بدنبال ورود به بازار هاي درجه اول دنيا ازجمله امريكاي شمالي و اروپا هستند و سرمايه گذاري هاي هنگفتي را در اين زمينه كرده اند مثلا سايك موتورز که شريك اصلي جنرال موتورز در چين است در حدود دو دهه پيش برندهاي ام جي و روور انگلستان را خريداري كرد و اكنون سال ها است كه اين برند ها در مالكيت سايك قرار دارند يا جيلي در حدود يك دهه است كه سهامدار اصلي ولوو است و امتياز توليد خودروهاي سواري ولوو و كارخانه آن در سوئد در اختيار اين شركت است اين شركت ها با وجود عرضه محصولات شان به بازار داخلي چين اما تمركز اصلي خود را به ورود به بازار طراز اول دنيا معطوف كرده اند و اين حضور يا از طريق توليد خودرو براي خودروسازان شريك خارجي شان انجام مي شود همانند توليد انواع بيوك در چين و ارسال آن به بازار امريكا توسط سايك موتورز و يا از طريق برندهاي خريداري شده همانند صادرات خودروهاي ام جي توسط سايك موتورز به بازارهاي اروپايي و يا گسترش سبد محصولات و توسعه بازار خودروهاي ولوو توسط جيلي يا سرمايه گذاري براي توسعه برندهاي جديد بر اساس تكنولوژي برندهاي خارجي در اختيار ، همانند خودروهاي برند لينك اند كو شرکت جيلي كه بر پايه تكنولوژي و پلت فرم هاي ولوو شكل گرفته اند . اين شركت هاي خصوصي همانند شركت هاي دسته اول يا همان دولتي ها ، توجه چنداني به بازار كشورهاي در حال توسعه همانند امريكاي جنوبي ، روسيه ، كشورهاي مشترك منافع و يا ايران ندارند .
دسته سوم شركت هاي خودروسازي چيني شركت هاي هستند كه با سرمايه گذاري دولت هاي استاني در ميانه دهه نود ميلادي شكل گرفته اند و دولت هاي استاني و يا تعاوني هاي استاني سرمايه گذار اصلي آنها هستند اين شركت ها نه همانند دسته اول تمام دولتي ( متعلق به دولت مركزي چين ) محسوب مي شوند و نه بصورت خصوصي و با مشاركت شركاي خارجي در مناطق آزاد چين بنا نهاده شده اند بيشتراين شركت ها در شهر هاي صنعتي شمال و مركز چين قرار دارند از معروف ترين آنها كه در ايران شناخته شده اند مي توان به چري ، جك ، هايماي ، دانگ فنگ و … نام برد اين شركت ها اصولا بر اساس تعاوني هاي سرمايه گذاري استاني شكل گرفته اند و با وجود حضور پر رنگ در بازار شهر ها و استان هاي كه كارخانه آنها در آن قرار دارد اما در بازار شهرهاي اصلي چين همانند بيجينگ ، شانگهاي و … حضور ضعيف تری دارند بازار اصلي اين شركت ها، كشورهاي در حال توسعه همانند كشورهاي آمريكاي جنوبي ، روسيه ، بلاروس ، كشورهاي مشترك منافع شمال ايران و ايران است . در واقع اگر دقيق به اين موضوع نگاه كنيد تا قبل از سال ٢٠١٩ يعني شدت گرفتن تحريم هاي ظالمانه عليه كشورمان ، ايران اولين بازار صادراتي آنها بوده است سپس با اختلاف فاحشي روسيه در مكان دوم و در درجه سوم كشورهاي آمريكاي جنوبي همانند ونزوئلا قرار داشتند . هرچند اين شركت ها نيم نگاهي به حضور در بازار اروپايي دارند اما در اين مسير از شركت هاي دسته دوم كه در مناطق آزاد چين قرار دارند بسيار عقب تر هستند . اين شركت ها امروزه در حال سرمايه گذاري سنگين براي توسعه محصول و همچنين برند سازي هستند و سرعت رشد آنها را مي توان ازمقايسه محصولات پانزده سال پيش مديران خودرو ( چري ) با محصولات امروزي اين شركت دريافت .
دسته چهارم و آخر شركت هاي خودروسازي خصوصي هستند كه توسط يك يا چند نفر داير شده و سرمايه و پشتوانه مالي عظيم شركت هاي دسته دوم و سوم را در اختيار ندارند اين شركت ها اصولا هنوز در مرحله مهندسي معكوس كاري هستند وشركاي خارجي ندارند و تنها در حال كپي كردن خودرو و محصولات مطرح خارجي هستند مسيري كه شركت هاي دسته سوم تا يك دهه قبل طي مي كردند . بازار اصلي آنها هم كشورهاي در حال توسعه از جمله امريكاي جنوبي ، كشورهاي مشترك منافع ، روسيه و ايران است . اكثريت محصولات آنها هنوز از نؤع مهندسي معكوس شده است و ازلحاظ سطح تكنولوژي با شركت هاي دسته اول و دوم غير قابل مقايسه و با شركت هاي دسته سوم هم فاصله بسيار زيادي دارند از جمله معروف ترين هاي اين شركت ها در بازار ايران مي توان به ليفان ، زوتي ( آريو و كوپاي ) و اكثريت تازه واردان چيني بازار ايران اشاره كرد . اين شركت ها بدليل استفاده از روش های مهندس معكوس حتي خواب حضور در بازارهاي طراز اول دنيا را هم نمي بينند و در پايين ترين بخش صنعت خودرو چين در حال دست و پا زدن براي گرفتن سهم بازار از كشورهاي در حال توسعه و پيدا كردن شريك تجاري در اين كشورها هستند و در واقع آنها تنها براي بقا مي جنگند.
بطور كلي تمامي شركت هاي خودرو سازي چين كه بر اساس سياست اتخاذ شده در نيمه اول دهه نود ميلادي يعني رقابت داخلي در جهت توسعه صنعت خودرو چين شكل گرفته اند و در سال ها و دهه هاي بعد به جرگه خودرسازان چيني پيوسته اند در یکی از اين چهار دسته قرار مي گيرند . با مطالعه اين مطلب بخوبي مشخص مي شود كه شركت هاي دسته اول و دوم حضور كمرنگي در بازار خودروي ايران دارند و بيشتر تمركزشان بر بازار داخلي چين و يا بازار هاي طراز اول جهاني است و در واقع رقابت چيني ها در بازار ايران ميان شركت هاي دسته سوم و چهارم است كه البته با توجه به پشتوانه مالي و مهندسي بسيار قوي تر شركت هاي دسته سوم مي توان بطور قاطع آنها را برنده اصلي بازار ايران دانست .